سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آنتی ویروس (anti virus)

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 85/9/6 6:49 عصر

همین جوری این مطلب به ذهنم زد

راستش بعد از 10 , 20 باری که توی این چند ماه اخیر کامپیوترم ویروسی شده بود و کلی اعصابم رو خورد کرد

و مجبور شدم ویندوز عوض کنم گفتم عجب یک نرم افزارهایی هست که بهش میگن آنتی ویروس

برای اینکه وارد اصل مطلب بشوم یه مقدمه درباره انوع ویروس ها و حملات کامپیوتری بگم

1- کامپیوتر هنگ می کند اصطلاحا این قدر حافظه رو پر می کنند که سیستم اور فالو buffer over fallow

میشه خوب سیستم یک بار reset میشه و تموم

2- کامپیوتر reset می شود که بعضی وقتها سریع مشکل حل میشه و بعضی وقتها ویندوز رو باید عوض کنی

البته همون طوری که می دونین انواع ویروس ها و حملات کامپیوتری خیلی زیاد هست , اما برای ما همین قدر کافیه

حالا برای اینکه از این مشکلات برای کامپیوترمون جون سالم به در ببریم یه آنتی ویروس قوی نصب می کنیم

و سعی می کنیم هر وقت تونستیم بریم و آپدیتش کنیم چون ویندوز عوض کردن درد سر زیاد داره

***

ما آدمها توی یک فضایی شبیه همین اینترنت ولی با قابلیت های بیشتر زندگی می کنیم و ویروس های زیادی اطراف ما

رو فرا گرفته , spy و خیلی چیزهای بی ارزش در کنار ما هست - شاید همین چیزهای بی ارزش برای ما خیلی ارزشمند بشوند -

و خیلی وقتها هنگ می کنیم و نمی دونیم چی کار کردیم که این جوری شده

به خودمون گفتیم ما هم به یک آنتی ویروس قوی نیاز داریم و هر چند وقت یک بار باید بروز بشه

خیلی ها به بودن آنتی ویروس اعتقاد ندارند برای همین هم خیلی ضربه های بدی می خورند روحشون مرده می شه و ...

تا اینجا فهمیدیم که باید با به یک آنتی ویروس مجهز بشیم

آنتی ویروس ما خیلی درصد اطمینانش بالا هست به قول کامپیوتری ها به fire wall فایر وال هم مجهزه برای همین مطمئن هستیم

تا زمانی که آنتی ویروس داریم غمی نداریم

آره آنتی ویروس ما یاد خدا ست و ما خودمون رو با فایروال محبت اهل بیت و بیزاری از دشمنانشون مجهز کردیم

خدایا یاد تو هم به زبان است هم به عمل و هم درون دل و بهترین شاهد مثال یاد تو یاد 14 معصوم است چون آنها در مسیر خداشناسی

به شگردهای دزدان این مسیر از همه آگاهترند

خدایا ما را از مسیر و روش اهل بیت دور نکن

اجازه دادی بخوانمت     ممنون

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 85/8/1 2:51 عصر

 

چند روز دیگر بیشتر نمونده تا ماه خدا

 

که  از ما بنده های خدا(که بند هر چیزی هستیم غیر از خدا ) خداحافظی کنه

 

و من هنوزم با حیرت دارم نگاه می کنم چه جوری داره این ماه زود می گذره

 

ماهی که خدا به ما مهلت داد تا بیشتر مهربانی هایش را بشناسیم (دعای ابوحمزه بخونیم  ) از او به خاطر تمام لطف هایی

 

که کرده ممنون باشیم و مزه توحید واقعی را با خواندن این دعا ها به ما بفهمونه

 

و خدا مهربانتر از آن است که تو می دانی و باید مهر بورزی به او که خداوند قائمه زمین و آسمانش نامید (امام زمان)

 

و اگر این مهر

 

را با خود نداشته باشی مُهر قبولی بر اعمالت نداری

 

حال خود دانی مهر بورز و ازآنانی که با این مهر مخالفند بیزاری بجوی

 

این هم شد خلاصه ای از مطالبی که امسال ماه رمضان یاد گرفتم

 

خدایا ما را به خودمون واگذار نکن

 

 

 

 


ماه رمضان

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 85/7/4 2:49 عصر

راستش دیگه نمی خواستم اینجا بنویسم ( به دلایلی ) و در این ماه سکوت کنم.

اما وقتی یاد مهربانی های خدا در حق خودم می افتم خیلی خجالت می کشم

همیشه به خدا می گویم : خدایا من که بنده تو هستم اما خرده شیشه هم دارم

بیا و به عظمت اهل بیت علیهم السلام

لذت مناجات و انس با خودت را به من بچشان

امام سجاد علیه السلام دریکی از  مناجات های خمس عشر(??گانه)[?? مناجات  که در مفاتیح الجنان آمده و مقصود ما مناجات محبین هست ]

خدایا آن که شیرینی محبت تو را چشید دیگر از در خانه تو به کجا می رود ؟!

در همین زمینه امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرمایند :

خدایا آن کس تو را یافت چه گم کرد

  و آن کس که تو را گم کرد چه یافت

  < ماذا فقد من وجدک و ماذا وجد من فقدک >

خدایا در این ماه که ماه توست به آبروی ولیت امام زمان شیرینی گفتگوی با خودت را به ما بچشان

 

 


سکوت ؟

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 85/7/4 2:49 عصر

 

سکوت یا همون هیس

گفتم : یک کم سکوت کنم تا صداهایی رو که بهش توجه نمی کنم بشنوم 

خیلی چیزها باید بگم اما نمی گویم

و خیلی چیزها باید بشنوم پس می روم تا بشنوم

نشنیدن مشکلی هست که خیلی ها به اون مبتلا هستیم

چون

گوشمون از این حرفها پر هست

گوشمون نیاز به شنیدن ندارد مگر اون هایی که شنیدند چی شد ؟!!

گوشمون گرفتگی داره هیچ صدایی رو نمی شنود این رو هیچ کار نمی شود کرد

گوشمون می شنود اما یک صافی اولش تعبیه نشده در این مواقع وقتی می خواهی حساب کنی ببینی چی شنیدی

می فهمی که همه چی شنیدی و هیچی نشنیدی !!

توی گوشمون یک پنبه گذاشتیم  کاربرد برای مواقعی که نمی خواهیم حقیقتی رو گوش کنیم و در قبال اون پاسخ گو باشیم

خلاصه سکوت خوبه اما نه همیشه

حرف زدن خوبه اما نه همیشه


3 نقطه

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 85/7/4 2:49 عصر

نقطه ارتباط
وقتی دنیا برایت کوچک می شود آن قدر کوچک که دیگر همه دنیا را مانند نقطه ای در برابر چشمانت می بینی سر گشته و حیران به اطرافت می نگری تنهایی را در اعماق وجودت پیدا می کنی
به فکر چاره می افتی که چگونه بتوانی رهایی پیدا کنی از
تن هایی یا تنهایی
و شاید در اندیشه آنی که چه زیباست تنهایی
و ادامه می دهی آن را تا به جایی می رسی که نوشته اند :
« به تنهایی عبور ممکن نیست » این همان نقطه ارتباط است .
باید نفری را پیدا کرد تا عبور ممکن شود و این جا اختیار با توست که چه برگزینی ؟ و این انتخاب تو نشان دهنده هدف توست
و این که بفهمی چه چیز برای تو بیشترین ارزش را دارد .
اکنون تو یکی از سخت ترین و آسان ترین امتحان زندگیت را
می دهی ،
سخت از آن جهت که تو باید بهترین را انتخاب کنی
و آسان از آن جهت که انتخاب تو شاید در کسری از ثانیه پایان پذیرد
فکر می کنم . . .
و می گویم با تمام قدرت نهفته در وجودم آن چنان که بشنوند آنان که پنبه در گوششان نمی کنند – کسانی که می ترسند که حقیقت در اعماق وجودشان رسوخ کنند بدین جهت پنبه را در گوششان قرار می دهند –
و می نویسم تا آنان که با نوشته هایشان وجودش را تضعیف می کنند غافل از آنکه نور وجود او بر آنان می تابد و . . .
بگذریم . . .
او کسی است که هر صبح و شام به یاد من است و
فراموشم نمی کند و به سوی خویش می خواندم
ولی من . . .
او به یاد من است و اگر از او بخواهم بهترین راه ممکن را برایم پیش بینی و تدارک می نماید ، آن چنان که شاید روزی خواهم فهمید چقدر مرا دوست داشته .
و این حرفی بود از هزاران خوبی اش
آری برای تنهایی ام می گزینم او را ، همان کسی که به اندیشه خود او را غایب می پنداری در حالیکه به ندای درون تو را می خواند و تو . . .
این همه را گفتم :
تا به خودت اجازه دهی برای یک بار هم که شده با امام زمانت
شروع کنی روزی را(نقطه شروع)
و مرتبط باشی با او (نقطه ارتباط)
و همراهی اش کنی با کردارت تا آخر روز (نقطه همراهی)

-" اگر این 3 نقطه را به هم وصل کنی مسیر و جاده زندگی ات را پیدا می کنی "-

و زمانی خواهی فهمید که این یک روز بهترین روز زندگی ات بوده
مطمئن باش که او تو را می بیند و می شنود آنچه را می گویی
و هر لحظه در صدد برآوردن خواسته های تو و آنانی است که از او
کمک خواسته اند .
به سویش شتابان می روم و به خود نهیب می زنم :
« سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم نخور »
و این جمله را تقدیم به سلیمان زمان می دارم
تو بهار دل های خزانی
و شکوفه باغ امیدی
و آبشار دانشی
و باران عطوفتی

? بوی تو به مشامم می رسد اگر نگویند دیوانه شدم ? ?

? - برگرفته ازآیه 94سوره یوسف

1385/2/13


من خودم را گم کرده ام

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 85/7/4 2:49 عصر

 

چند روز پیش وقتی داشتم تو فضای ذهنم قدم می زدم،

 

 ناگهان به یک آدم برخوردم خیلی قیافه عجیبی داشت

 

امّا می خندید یک نیشخند به من زد و رد شد

 

                        پشت کاپشنش نوشته بود:

 

                                من خودم را گم کرده ام هر کس خود من را پیدا کرد هر چه زودتر به من خبر بدهد

 

خیلی جالب بود یک آدمی هم پیدا شده بود که فهمیده بود خودش رو گم کرده

 

به فکر فرو رفتم و با لحن شکاکانه ای به خودم گفتم :  تو چی ؟؟

 

دیدم من خودم رو با  خیلی چیزهای که امروزه در این مدرنیته مطرح است جایگزین

 

 کرده ام و تازه فکر می کنم بله دیگه ما خیلی کارمون درسته و حرف نداریم

 

به خودم گفتم : امروزه

 

خودم = پولم!!

 

خودم = لباسم و مقامم!!

 

خودم =  حرفم و تفکرم!!

 

خودم = آنچه مردم می گویند : تا من این جوری باشم!!

 

خودم = این جوری که نمیشه ، مردم چی می گویند!!

 

خودم = کارم !!

 

امّا کسی به من نگفته بود

 

خودم = انسانیت،مردانگی،آزاد اندیشی

 

به خودم گفتم : از فردا باید همه آدمها رو بیدار کنم

 

باید مثل همون آدمه بنویسم پشت کاپشنم آقا من خودم رو گم کرده ام

 

امّا با حرف مردم چی کار میشه کرد ؟!!

 

 


دعا کنیم امام زمان علیه

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 85/6/21 3:54 عصر


<      1   2