نه!
کاری به کار عشق ندارم!
من هیچ چیز وهیچ کسی را
دیگر در این زمانه دوست ندارم
انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا هر چیز وهر کسی را
که دوست تر بداری
حتی اگر یک نخ سیگار
یا زهرمار باشد
از تو دریغ می کند
پس من با همه وجودم
خود را زدم به مردن
تا روزگار دیگر
کاری به کار من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نبرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم
چارلی چاپلین:
با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه،
رختخواب خرید ولی
خواب نه،
ساعت خرید ولی زمان نه،
می توان مقام خرید ولی احترام نه،
می توان
کتاب خرید ولی دانش نه،
دارو خرید ولی سلامتی نه،
خانه خرید ولی زندگی نه
و
بالاخره ،
می توان قلب خرید، ولی عشق را نه
مطلب زیر روی سنگ قبر یک متوفی در یکی از گورستان های انگلستان حک شده است:
زمانی که جوان و فارغ البال بودم و تخیلاتم حد و حصری نداشت?
رویای دگرگون کردن گیتی را در سر می پروراندم.
بزرگتر
و عاقلتر که شدم?
کاشف بعمل آوردم که گیتی دگرگون نخواهد شد
و به همین
خاطر تا حدی کوتاه آمدم و تصمیم گرفتم
که فقط کشورم را دگرگون کنم.
اما آن هم استوار و تغییر ناپذیر می نمود.
به
سن میانسالی که رسیدم?
پس از پشت سر گذاشتن آخرین تلاش نافرجامم?
راضی به
دگرگونی و ایجاد تحول در نزدیکترین افراد به خود? یعنی خانواده ام?
شدم.
اما افسوس که در مورد هیچیک به نتیجه رضایت بخش نرسیدم.
و
حالا که در بستر مرگ افتاده ام? بناگاه تشخیص می دهم
که اگر قبل از هرکس?
خودم را تغییر داده بودم?
می توانستم به مشابه الگویی باعث تحول
خانواده ام بشوم
و در سایه تشویق?دلگرمی و اندیشه ی خوب آنان وسیله ای
باشم
برای پیشرفت کشورم و شایدهم? کسی چه می داند?
وسیله ای برای دگرگون
ساختن گیتی.
امسال را برای خودم و همه دوستام
سال صرفه جویی در مصرف هر گونه غم و غصه اعلام می کنم
دوستان عزیز باید از این به بعد حتما از قرص خنده و یا هر عامل خنده آور در 3 نوبت (صبح ظهر شب) استفاده کنند
باید هر وقت می خوان اخم کنند یاد بهترین خاطراتشون بیافتند
باید عصبانی نشن می تونن برای جلوگیری از این کار آدامس بخورن
خلاصه هر چی بذهنتون می رسه بگید اینجا اضافه کنم
تا به زودی بتونیم غم و غصه های دنیا رو از خودمون دور کنیم
منحنی قامتم، قامت ابروی توست
خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست
حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست
بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست
چون به عدد یک تویی من همه صفرها
آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست
پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو
گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست
بی تو وجودم بود یک سری واگرا
ناحیه همگراش دایره روی توست
(پروفسور هشترودی)