سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سکوت ِ در

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 87/3/6 12:35 عصر

این نوشته را یکی از دوستان در سال های گذشته ایام فاطمیه نوشته بود به خاطر نوع نگاه تازه و جدیدی که در این متن بود مناسب دیدم در اختیار همگان قرار بگیرد

سکوت ِ در

بسم الله الرّحمن الرّحیم

قریب به چهارده قرن است که از ظهور اسلام در سرزمین حجاز، پایگاه بت و بت‌پرستی، مدفن دختر بچگان معصوم، می‌گذرد؛ زمانی که سال ها جنگ و خون، بی گناهان را به خاطر اشتری، به خاک و خون می‌کشید. در چنین مجالی رحمت و رأفت الهی، پیامبری را برانگیخت تا بندگان به جمال و جلالش تسبیح گویند. خورشید اسلام در مکه طلوع کرد و کم‌کم سرتاسر این کره‌ی خاکی را دربرگرفت. زمانی که بلال حبشی در بالای کعبه طنین خوش اذان را سر داد، شمیم دلارای ایمان سرتاسر حجاز را دربرگرفته بود، گلبوته‌های امید در دل مسلمانان جوانه زده بود و عشق و محبّت خدایی قلب‌ها را به یکدیگر گره می‌زد.
پس از گذشت اندک زمانی، پیامبر زیبایی و رحمت امتش را تنها گذاشت تا بار دیگر زنگ امتحان و ابتلا به صدا در آید و ایمان مسلمانان محک سختی بخورد. اما سنت پروردگار این است که زمین خالی از حجت نماند. پس حضرت علی(علیه السلام) از جانب خدا برای ولایت امت رسول انتخاب شد و این امر الاهی توسط پیامبر ابلاغ شده بود؛ ولی مسلمانان در این امتحان الهی شکست خوردند! که در و دیوار خانه‌ی حضرت زهرا(سلام الله علیها)، پاره‌ی تن پیامبر، خود از گواهان بی‌زبان این فاجعه‌ی تلخ می‌باشند.
شبهه‌ای مطرح شده که شاید بررسی آن برای دلباختگان این شریعت خالی از لطف نباشد. گفته‌ می‌شود: اصلا ً زمان ظهور اسلام و دوران پس از پیامبر "در" اختراع نشده بوده و به عنوان در چوبی یا فلزی که امروزه استفاده می‌شود، نبوده است. بلکه حجاب و پرده‌ای بوده که با آن مدخل خانه را می‌پوشاندند! و نتیجه‌ای که از این نظریه گرفته‌اند این است که:
شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) افسانه‌ای است ساختگی که غالیان شیعه و مداحان تندرو به‌وجود آورده‌اند!
در پاسخ به این شبهه، ابتدا به نظر می‌رسد که طراحان و بیان کنندگان این عقیده، از مطالعه و تتبع در کتب اسلامی - چه اهل تشیع و چه اهل سنت- به‌دور بوده‌اند و بدون دقت و تحقیق، شبهه‌ای در اذهان ایجاد کرده‌اند که هر چند از پایه ضعیف و بی احساس است، اما ممکن است باعث کج‌روی و گمراهی معتقدین و پایمردان شیعی شود.
با کمی جستجو در کتب اسلامی به سادگی بسیاری از روایات صحیح و قطعی یافت می شود که چه شیعیان و چه پیروان خلفاء سوختن در، شکستن پهلو و ... را نقل کرده‌اند. با شبهه‌ی نبود "در"، مظلومیت امیر المؤمنین(علیه السلام) و شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) کتمان نمی‌گردد و درد غربت و مظلومیت، تا سالیان سال قلب و جان شیعه را می‌سوزاند.
اما اگر اراده کنیم که به گونه‌ای مجزا شبهه را در نظر بگیریم و بودن "در" در آن زمان را ثابت کنیم بیان می‌کنیم که روایات زیادی پیدا می‌شود (حتی در نزد اهل سنت) که در آن‌ها لغت باب به معنای "در" به کار رفته و آن قدر رقم و تعداد این گزینش بالاست که مجال شائبه‌ای باقی نمی‌گذارد. تعدادی از این روایات به نوعی مطرح شده که امکان اطلاق لغت "باب" به مدخل را از بین می‌برد. در ذیل به روایاتی از این‌گونه که در کتب معتبر اهل سنت وجود دارد، اشاره می شود:
در مسند احمد در قسمتی از حدیثی که از پیامبر در مورد نگاه کردن نقل شده، آمده است : "ان مرّ رجل ٌ علی باب لا ستر له ُ غیر مغلق ٍ ... " اگر مردی از دری که پوششی نداشت و قفل هم نبود عبور کرد ... (1)
در همان کتاب در نقلی دیگر آمده‌است که پیامبر"درِ خانه ابابکر را زد" "دقّ رسول الله باب ابی‌بکر رضی الله عنه فقال رسول الله ... " (2)
موارد دیگری هم در کتب اهل سنت هست که

ادامه متن...

بهار آمد و باید آپدیت کرد

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 87/1/14 3:19 عصر

سلام
خدمت دوستان
میگن بهار اومده و باید شاد بود
میگن خیلی بهار خوبه
اما من که دل بهاری کم دیدم

سال نو خوبی داشته باشید
یکی از دوستان پرسیدند دل بهاری چیه ؟

به نظرم به دلی می گویند :‏که همیشه سر سبز و خرم هست از یاد خدا

و این مشکلات زندگی اون رو پائیزی نمی کنه


اربعین حسینی

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 86/12/9 1:0 صبح

‏خیلی دوست داشتم در این محرم و صفر مطالبی را بگویم که فرصت نشد

اما برای اینکه بتوانم قسمتی از آن کاری را که می خواستم انجام دهم در این فرصت اجرا کنم

با جستجویی در اینترنت به این مطالب خوب رسیدم که تقدیم دوستان و خوانندگان می شود و این هم لینک ها ...

می خوانم عطش صبر ایثار می نویسم عاشورا

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 86/10/23 1:37 صبح

خوب گوش کن ، فرا رسید ، از مکه آمده از حریم امن خدا ، فرزند رسول خدا را آنجا نمی توانند ببینند ، از آن سرزمین عزم سفر می کند با خانواده و می رود بیرون  تا جایی که این یزید ستمگر و حرام زاده در آنجا سیطره نداشته باشد ، در میان راه لشکریان ابن زیاد راه را بر او می بندند و او را متوقف می کنند و ایشان را بین دو امر مخیر می کنند بیعت با یزید و یا جنگ با آنها
که امام دومین مورد را انتخاب می فرمایند ادامه مطلب...

می نویسم غدیر می خوانم ولایت امیر

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 86/10/8 8:48 عصر

ای جوهر خشک نشو
ای جوهر از آب دریا کمک بگیر
ای جوهر خشکی ها را صفحه ی نویسندگی ات کن
ای جوهر هر چه قلم هست گرد خود بیاور
ای جوهر بادها را سفارش کن تا نوشته هایت را به سراسر جهان بفرستند
ای جوهر آفتاب را بگو تا به تمام این نوشته هایت روشنایی ضمیمه کند
ای جوهر بنویس از تمام انسانیت و معنای تامّ انسانیت
ای جوهر بنویس از علم و آزادگی و جوانمردی
ای جوهر بنویس از همه خوبی هایش 
ای جوهر بنویس غدیر  و بخوان ولایت امیر
ای جوهر بنویس غدیر  و بخوان سرّ بقای اسلام
ای جوهر بنویس غدیر و بخوان  وحدت ، اخوت و برادری
ای جوهر مبادا خشک شوی !
چون هر چه از امیر مؤمنان بنویسی باز هم کم نوشته ای خیلی خیلی کم

وقت هایت را شفاف کن !

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 86/9/6 4:38 عصر

حرف زدن با خدا یا دوستمون !

وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم
هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم
امّا وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

وقت اضافی مسابقه ورزشی یا طولانی شدن مراسم مذهبی !

وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان
به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و
از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم
امّا وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر
از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!

یک ساعت نیایش یا 90 دقیقه فوتبال !

 یک ساعت دعا و نیایش به درگاه الاهی
دیر و طاقت فرسا میگذره
ولی 90 دقیقه فوتبال مثل برق و باد می گذره!

100 هزار تومان برای خدا یا خرید !

که 100 هزار تومان کمک در راه خدا
مبلغ بسیار هنگفتیه
امّا وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!

1 ساعت فیلم یا 1 ساعت عبادت !

یه ساعت عبادت طولانی به نظر میاد
امّا یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!

این متن را با کمی تغییر توسط خودم نوشتم البته اصل متن رو یکی از دوستان وبلاگی برام فرستاده بودند


و ای کاش ها دیگر معنایی نداشت ...

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 86/7/27 4:21 عصر

اکنون که دغدغه های این

زندگی ماشینی

مرا لحظه ای به ساحل نجات فرا خواند

بر آن شدم تا لحظاتی هر چند اندک

همه حواسم را با یاد تو عجین کنم

به امید آنکه ترنّم نام زیبای تو

بر تمامی اعضاء و جوارحم

جاری شود

واقعاً چه خوب بود

کاش تو می آمدی ...

عهد زمین و شادی آسمان

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 86/6/7 7:25 عصر

دیشب آسمان را که دیدم ، هلال ماه به نیمه نزدیک شده بود ،
امشب ،
زمین عهد کرده بود
هر چه از فرزندان آدم را که پای بر این عرصه ی خاکی می گذارند ،
همه آسمانی باشند ،
گویا زمین و آسمان در شب ولادت تو از همه انسانها خوشحال تر هستند

***
به صندوقچه ی دل نگاهی انداختم

عهد زمین و شادی آسمان

ارسال  شده توسط  من آدمها رو با اسمشون نمی شناسم شما چی ؟ در 86/6/7 7:25 عصر

دیشب آسمان را که دیدم ، هلال ماه به نیمه نزدیک شده بود ،
امشب ،
زمین عهد کرده بود
هر چه از فرزندان آدم را که پای بر این عرصه ی خاکی می گذارند ،
همه آسمانی باشند ،
گویا زمین و آسمان در شب ولادت تو از همه انسانها خوشحال تر هستند

***
به صندوقچه ی دل نگاهی انداختم